مشاوره روانشناسي

درباره وبلاگ

مشاوره روانشناسي

خود توانمند سازی چیست؟

دوشنبه نوزدهم 2 1401

خود توانمند سازی وضعیتی است که در آن فرد به طور تقریبی دارای میزان بالایی از قدرت واقعی (توانمندی بالقوه و واقعی برای انتخاب) است. خود توانمند سازی مرتبط با مجموعه ای از باورها در مورد علیت و ماهیت کنترل سلامتی است که منجر به ارتقای سلامت می شود و تا حدی با سطح بالای اعتماد به نفس واقعی و نیز مهارت های زندگی که موجب اعمال کنترل بر سبک زندگی و سلامت افراد می شود، همراه است. 

توانمندی دو درجه فردی و اجتماعی دارد. مدل خود – توانمند سازی، به بررسی رابطه فرد – رفتار – محیط می پردازد که در آن «رفتار» واسطه «فرد» با «محیط» است. منظور از این رفتار ها در ارتقای سلامت «مهارت های زندگی» و «مهارت های سلامت» هستند. مهارت های زندگی همان «مهارت های خود تنظیمی» هستند که به فرد کمک می کنند که انگیزه ها و علایق خود را کنترل کند و از آنها برای تقویت خود استفاده کند. 

محور خود توانمند سازی، مجموعه ای از ویژگی های روان شناختی است که شاید مهمترین آنها اعتماد فرد درباره کنترل باشد. لانجر، «کنترل» را اینگونه تعریف می کند: «اعتماد به اینکه فرد می تواند از میان گزینه هایی که هر یک به طور مجزا می توانند به نتیجه مورد نظر منجر شوند، یکی را انتخاب نماید». بحث های فراوانی درمورد انواع مختلف کنترل وجود دارد. سارا فینو معتقد است که «کنترل اطلاعات» (داشتن فرصت برای به دست آوردن اطلاعات در مورد یک موضوع) در مقابل «کنترل تصمیم گیری» (داشتن فرصت و امکان برای تصمیم گیری) است. 

مفهوم «مکان کنترل درک شده»، مهمترین و شناخته شده ترین ساختار روانی درمورد کنترل است. تعریف روتر یک تعریف رفتار گرایانه از کنترل است: «وقتی فرد یک اتفاق را حاصل عمل یا رفتار و ویژگی دائمی شخصی خود بداند، چنین اعتقادی، «کنترل درونی» نامیده می شود. در غیر این صورت، اگر فرد اتفاق مذکور را حاصل عملکرد شخصی خود نداند و آن را به شانس، تقدیر یا قدرت های خارجی نسبت دهد، در این صورت نام آن «کنترل خارجی» است. در این تعریف، تاکید روی «مکان کنترل» از نظر خود فرد است. یعنی «اعتقاد به توانایی کنترل و نه لزوما داشتن کنترل واقعی». در ضمن، اعتقاد با سیستم تقویت فرد مرتبط است ( پاداش یا تنبیه ). اعتقاد به «کنترل داخلی» یعنی فرد اعتقاد داشته باشد که وقایع خوشایند یا ناخوشایند از اعمال خود او سرچشمه می گیرند. 

ساختار «مکان کنترل» در مباحث مربوط به مدل توانمند سازی، نقش محوری دارد: نه تنها به خاطر توانمند سازی فرد در تصمیم گیری، بلکه به خاطر تاثیر غیر مستقیم آن بر سلامتی. عده ای حتی اعتقاد دارند وضعیت توانمندی فرد، مشخص کننده وضعیت سلامتی اوست. گرچه این ارتباط بحث برانگیز است ولی به طور تقریبی، عکس آن را همه قبول دارند که «ناتوانمندی» وضعیت ناسالمی است. در واقع سلیگمن «درماندگی اکتسابی» را ضد «توانمندی» می داند.

فرمول NKHDPP

فرمول گسترده تر و عملی تر مکان کنترل، فرمول NKHDPP است که یک فرمول فلاندی موفق برای کاهش بیماری های قلبی در فلاند بود. این فرمول در ایجاد چارچوبی برای تطابق اهداف عمومی با اصول تئوریک بسیار مفید است. این فرمول 5 نصر دارد: 1. بهبود خدمات پیشگیری 2. اطلاع رسانی 3. ترغیب 4. تربیت افراد برای افزایش مهارت خود کنترلی، مدیریت محیط و اقدام اجتماعی 5. سازماندهی اجتماعی برای ایجاد حمایت اجتماعی.روش هایی برای اندازه گیری ارتباط بین مکان کنترل و سلامت ابداع شده است برای مثال روتر در سال 1996، طرحی را طراحی کرد که بعدها توسط لونسون تغییر کرد. و بعد از آن مکان کنترل توسط والستون مطرح شد. 

«خود کارآمدی» از مفاهیم کلیدی خود توانمند سازی است. خود کارآمدی که توسط بندورا مطرح شد، یک «اعتقاد» است. افرادی که اعتقاد به مفهوم خود کارآمدی دارند، «احساس می کنند که می توانند». این مفهوم، با مفهوم مکان کنترل همانندی دارد. تخمین درست از میزان خود کار آمدی فرد، می تواند «عمل موثر» را ایجاد کند و این تخمین واقع گرایانه با مفهوم مکان کنترل مرتبط است. در ارتقای سلامت، با «تقویت اعتماد فرد» درمورد افزایش کنترلفردی اش بر اوضاع می توان خود کارآمدی او را افزایش داد. در همین حال می توان گفت که خود کارآمدی را می توان از طریق طراحی مجموعه ای از تجارب معنی دار و مرتبط موفقیت آمیز ایجاد کرد. 

درمورد ارتباط درماندگی اکتسابی و خود ارزشی می توان گفت فرد توانمند، «اعتماد به نفس» بالایی دارد و فردی که درماندگی اکتسابی دارد، برای خود ارزش کمی قایل است. به همین نسبت فرد دارای عزت نفس بالا، کمتر به فشار برای هم نوا شدن با دیگران تن می دهد و رفتارهای جمع را به عنوان مرجع در نظر نمی گیرد. در ارتباط با موقعیت ها و روابط تهدید کننده نیز، فرد دارای اعتماد به نفس بالا با این موقعیت ها بر اساس دریافت و جمع آوری اطلاعات و تصمیم گیری توانمندانه خود برخورد می کند. پس به طور کلی می توان نتیجه گرفت که اعتماد به نفس بالا، قدرت تصمیم گیری و در ضمن برخورد مبتنی بر اطلاعات با موقعیت ها را در فرد ایجاد می کند و فرد را به سمت «تصمیم گیری سالم» سوق میدهد. 

اجزای توانایی بر اساس مدل پویایی توانمندی شامل موارد زیر است: 

نظام ارزشی فرد

نگرش او نسبت به کنترل به عنوان «عوامل فردی»

محیط اجتماعی / زیستی به عنوان «عوامل اجتماعی»

به چند دلیل خود کار آمدی مهمترین مولفه توانمند سازی محسوب می شود:

  1. مداخلات بهبود دهنده خود کار آمدی به طور وسیع مورد مطالعه قرار گرفته اند. خود کار آمدی یک ویژگی چند وجهی است که وجوه گوناگون آن باهم تعامل دارند و بهبود هر یک به بهبود وجوه دیگر می انجامد. 
  2. ابعاد مختلف خود کار آمدی توسط ابزارهای گوناگون قابل ارزیابی و اندازه گیری هستند. بدین طریق سنجش خود کارآمدی فرد می تواند ابزار مطمئنی برای پیش بینی احتمال تکوین رفتار خود مراقبتی در فرد در اختیار ما قرار دهد.

(0) نظر

تاثیر نوروفیدبک بر خلاقیت هیجانی چیست؟

پنج شنبه دوازدهم 12 1400

خلاقیت یکی از تظاهرات مهم شناخت است و تاریخچه طولانی در روانشناسی تعلیم و تربیت دارد. در واقع خلاقیت یکی از نه مهارتی است که باید در دوران دبستان و راهنمایی پرورش یابد. لذا یافتن راهکارهایی جدید برای سنجش و افزایش آن می تواند حائز اهمیت باشد. تورنس، خلاقیت را به عنوان نوعی مساله گشایی مد نظر قرار داده است. به نظر وی تفکر خلاق مختصرا عبارت است از فرایند حس کردن مسایل یا کاستی های موجود در اطلاعات، فرضیه سازی درباره حل مسائل و رفع کاستی ها، ارزیابی و آزمون فرضیه ها، بازنگری و یازآزمایی آنها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران. از طرف دیگر نتایج نشان داده است حالت های هیجانی می تواند شناخت و رفتار را تحت تاثیر قرار دهد، به طور کلی تحقیقات زیادی رابطه بین حالت های هیجانی و خلاقیت را نشان داده است. در این زمینه آوریل در سال 1999 مفهوم خلاقیت هیجانی را مطرح کرده است و می گوید خلاقیت هیجانی عبازت است از خود به روشی جدید که بر اساس آن خطوط فکری فرد بسط یافته و روابط میان فردی او افزایش می یابد. بنابراین اوریل سه مولفه برای خلاقیت هیجانی معرفی می کند، آمادگی، نوآوری و اصالت/ اثربخشی. آمادگی، منعکس کننده درک فرد از هیجانات و تمایل او برای کاوش و جست و جوی هیجانات است. نوآوری یعنی توانایی تغییر هیجانات معمول و ایجاد حالت هیجانی جدید، اثر بخشی یعنی هماهنگی پاسخ خلاق با زمینه اجتماعی و فرهنگی به گونه ای  که برقراری روابط مطلوب با دیگران را ممکن سازد، در واقع اثر بخشی، پاسخی را توصیف می کند که متناسب با موقعیت باشد و یا پیامد سودمندی برای فرد یا گروه داشته باشد و اصالت یعنی اینکه هیجانات از باورها و اعتقادات و ارزش های واقعی فرد برخواسته باشد نه اینکه فرد متناسب با شرایط و موقعیت و بر خلاف باور و احساس خود هیجاناتی را بروز دهد. از نظر آوریل انسان در طول زندگی خود از والدین، معلمان و همسالات خود می آموزد که چگونه هیجانات خود را ابراز کند. در واقع خلاقیت هیجانی به غنی بودن زندگی هیجانی فرد اشاره دارد و شامل توانایی تجربه و بیان ترکیبات موثر از هیجانات است.

روش های افزایش میزان خلاقیت

روشن است که خلاقیت یک ویژگی ثابت شخصیتی نیست که بدون هیچ تغییر و تحول در وجود انسان نهفته باشد بلکه می تواند تحت تاثیر عوامل یا موانعی تقویت یا تضعیف شود. تورنس معتقد بود که میتوان خلاقیت را پرورش داد. تاکنون برای افزایش میزان خلاقیت روش های متعددی مورد بررسی قرار گرفته است که در چند دسته مشخص شده اند:

  • روش های آموزش و پرورش خلاقیت
  • الگوهای تدریس خلاقانه
  • شیوه های فرزند پروری
  • تمرین هایی برای افزایش خلاقیت
  • بازی ها.

اما غیر از این روش های قدیمی، در تحقیقات جدیدتر امروزه بررسی عصب شناختی خلاقیت با استفاده از ثبت الکتریکی امواج مغزی به طور گسترده ای مورد توجه قرار گرفته است در واقع امروزه تحقیقات مربوط به خلاقیت با استفاده از روش های مختلف، از جمله آزمایش های رفتاری و روش های مبتنی بر مغز انجام می شود و یکی از این روش ها نوروفیدبک است. نوروفیدبک یک نوع شرطی سازی عاملی است که فرد به وسیله آن می آموزد. دامنه امواج مغزی حاصل از فعالیت قشر مخ را در یک فرکانس ( بسامد ) خاص تغییر دهد. در این روش چهار موج مغزی ثبت می شود که عبارتند از : امواج دلتا ( بین 0 تا 4 هرتز) که بیشتر هنگام خواب وجود دارد، تتا ( بین 4 تا 8 هرتز) که بیشتر در حالت بین خواب و بیداری مثل مراقبه وجود دارد، آلفا ( بین 8 تا 13 هرتز) که در حالت آرامش وجود دارد و امواج بتا ( 13 تا 18 هرتز ) که در حالت توجه و تمرکز وجود دارد. این روش ایمن و بدون درد است که کارکرد و خود کنترلی مغز را به طرق مختلف بهبود می بخشد. افراد می توانند با فیدبک مداوم، آموزش و تمرین، الگوی امواج مغزی خود را بهبود بخشند. این عمل کنترل و انعطاف پذیری مغز را افزایش می دهد. برای مثال تحقیقات نشان داده اند که افزایش قدرت آلفا در قشر جلویی نیمکره راست می تواند قدرت ابتکار، تفکر واگرا و غلبه بر بن بست ها هنگام حل مساله را افزایش دهد. به طور کلی افزایش قدرت آلفا با افزایش عملکرد شناختی، بویژه چرخش ذهنی مربوط است. 

بسیاری از عملکردهای شناختی سطح پایین ( مثل ادراک و کنترل حرکتی) الگوهای نورونی شناخته شده ای دارند اما علی رغم پیشرفت های وسیع در نوروساینس، مبانی عصبی عملکرد های شناختی سطح بالا ( مثل تفکر، استدلال، خلاقیت) هنوز ناشناخته اند. علی رغم محدودیت دانش کنونی بشر از فرایند های عصبی پردازش های شناختی در مغز، می توان یک الگوی عصب شناختی قابل آزمایش از عملکرد های شناختی سطح بالا، از جمله خلاقیت ارائه کرد. 

رویایرویی با مسائل نامتجانس و ناهمگون در جهان، منابع محدود و پایان یافتنی و سرعت تغییرات، بیانگر اهمیت و لزوم وجود خلاقیت و شعله های بینش درونی برای مواجهه با عدم قطعیت ها است. انسان برای ادامه بقا و زندگی نیازهایی دارد و این نیازها به دلیل تغییر دائمی در خواست ها، تمایلات و روش های زندگی تغییر می کند، شرایط محیطی که انسان در آن زندگی می کند به طور روزمره در تغییر است. اگر انسان بخواهد برای نیازهای متغیر خود در شرایط جدید از همان راه حل های قدیمی استفاده کند در نهایت روزی فرا می رسد که راه حل های کهنه پاسخگوی شرایط جدید نخواهند بود و در این صورت، بقای انسان به مخاطره می افتد. پیدا کردن راه حل های نو در همه عرصه ها نیاز به انسان های خوش فکری دارد که آمادگی برخورد با این مسائل را داشته باشند و قبلا آن را فرا گرفته باشند. علاوه بر این، خلاقیت متغییری است که می تواند نقش موثری در برخی از ویژگی ها و توانمندی های ذهنی داشته باشد،  و اگر داشتن خلاقیت برای ادامه زندگی ضروری است و از طرفی می توان خلاقیت را با روش های نوینی که برای کودکان جذاب است افزایش داد پس بهت است در اولین گتم زمین های آن فراهم گردد و آن ها را به عنوان روشی برای افزایش خلاقیت به کار برد.

(0) نظر

چگونه به پرورش کودک درون بپردازیم؟

سه شنبه بیست و یکم 2 1400

معمولاً وقتی از کودک درون صحبت می کنیم، بیشتر بزرگسالان دچار حسی ناشناخته می شوند. همه انسان ها دوران کودکی خاطره انگیز و سرشار از رویاهای شیرین داشتند. اما در بیشتر انسان ها با گذر زمان، این رویاها رنگ باخته اند. افرادی که رویاهای کودکی خود را فراموش کرده اند به نوعی دچار روزمرگی و بی تفاوتی شده اند. پرورش کودک درون و ایجاد ارتباط مجدد با آن موجب رهایی انسان از روزمرگی میشود.

اهمیت پرورش کودک درون

کودک درون قسمتی از روان انسان ها و در حقیقت منبع اصلی خلاقیت و انرژی در زندگی است که موجب افزایش انگیزه نیز می شود. تعداد زیادی از مشکلات روحی با پرورش کودک درون به سادگی رفع می شوند‌. پرورش کودک درون موجب کاهش فشارها و اضطراب می شوند و به بهبود وضعیت زندگی کمک میکند. اگر احساساتی مثل احساس عدم امنیت، بی علاقگی به محیط اطراف و ... دارید، باید بگوییم کودک درون شما صدمه دیده است.

راه های پرورش کودک درون

  • برای پرورش کودک درون ابتدا بایستی اشتیاق کافی داشته باشید. هر نوع احساس منفی نسبت به کودک درون خود را دور بریزید.
  • پس از اینکه انگیزه و اشتیاق کافی برای پرورش کودک درون را ایجاد کردید، درباره دوران کودکی خود فکر کنید. دوره کودکی خود را به خوبی آنالیز کنید. برای آنالیز کودک درون خود احساسات کودکی، سرگرمی ها و علاقمندی ها، خاطرات خوش و ... را بررسی کنید.
  • اگر احساس میکنید مشکلات روحی شما ریشه در کودکی دارند مواردی مثل رفتار والدین، نیازهای عاطفی، ضربه های روحی و ... را بررسی کنید.
  • در پایان مراقبه کنید و در درون خود با کودک درونتان صحبت کنید.

سایر راه های پیشنهادی برای پرورش کودک درون

  1. یک دفترچه تهیه کرده و هر از گاهی احساسات خود را در آن بنویسید. میتوانید گاهی یادداشت های خود را بخوانید. اینگونه با کودک درون خود ملاقات داشته اید.
  2. اگر دلتنگ دوران کودکی خود هستید، طبیعی است. اگر احساس می کنید نیاز به گریه کردن دارید به راحتی گریه کنید و احساسات خود را پنهان نکنید.
  3. سعی کنید با کسانی که در دوران کودکی خاطرات خوشی را برای شما رقم زده اند، ارتباط خوبی داشته باشید.
  4. سعی کنید در تزئین محیط زندگی و اتاق از رنگ های شاد و مورد علاقه خود استفاده کنید. مهم نیست دیگران درباره دیزاین محل زندگی شما چه فکری میکنند، مهم این است شما در آن احساس خوبی داشته باشید.
  5. برای کودک درونتان نامه نوشته و بگویید دوستش دارید.
  6. اگر احساس میکنید کارهایی انجام داده اید که موجب صدمه دیدن کودک درونتان شده است، از وی معذرت بخواهید.

(0) نظر

احساس خوب و نشانه های آن چیست؟

يکشنبه بیست و یکم 10 1399


سعی و تلاش همه افراد برای موفق شدن؛ خرید خانه یا ماشین مورد علاقه خود؛ مسافرت رفتن و ... تنها برای به دست آوردن حس خوب می باشد. هر وقت صحبت از احساس خوب می شود هر یک از ما از این حس؛ خاطرات جالبی داریم که باعث می شود لبخند بر روی لبانمان نقش بندد. هر فردی با توجه به نوع نگرش و دید خود به پیرامون اطرافش تجربه‌ای از حس خوب و خوشایند را دارد. همه افراد هر چقدر آگاهانه و منطقی تر به زندگی نگاه کنند تجربه این حس خوب و به دست آوردن آن برایشان شیرین تر و آسان تر خواهد بود. کسب این احساس و تجربه های خوشایند مربوط به آن؛ یک موضوع کاملاً شخصی می باشد که به نوع بینش و دید هر فرد در زندگی بستگی دارد. اگر همه افراد بتوانند نسبت به این احساس به درک معناداری در زندگی راه یابند؛ بدون شک میتوانند این حس را در هر دوره‌ای از زندگی خود تجربه کنند.

خانواده

عامل مهمی که میتوان از آن به عنوان یک احساس خوب نام برد خانواده می باشد. حضور در جمع خانواده میتواند شما از دلتنگی و غمگین بودن برهاند. در صورتی که با مشکلی مواجه شدید خانواده می توانند به شما در رفع مشکل کمک کرده و تا رسیدن به یک حس خوب شما را تنها نمی‌گذارند. شما نیز می‌توانید با برنامه‌ریزی دقیق وقت بیشتری را با خانواده خود سپری کنید و حتی در جمع خانوادگی با درست کردن یک کیک با شادی و لبخند؛ حس خوب را به یکدیگر منتقل کنید. حس خوب خریدنی نیست باید آن را به‌وجود آوردید.

دوست صمیمی

یک دوست همراه و صمیمی در زندگی میتواند حس خوب را به فرد منتقل کند. افراد زیادی در گوشه ای از دنیا به دور از خانواده خود زندگی می کنند. این افراد با داشتن یک دوست خوب و صمیمی می توانند حس خوب را به یکدیگر منتقل کنند. آن حس خوب میتوانید شنیدن یک آهنگ امید بخش و شاد؛ گردش در یک پارک یا رفع اشکال درسی باشد.

اگر بخواهیم از نوع بینش افراد در زندگی صحبت کنیم؛ نکات ساده ای وجود دارند که باعث  احساس خوب در زندگی ما میشوند. سلامت جسمانی افراد میتواند باعث یک حس شیرین در وجود هر فردی شود. اما گاهی بیشتر افراد نسبت به آن بی تفاوت هستند. گذشتن از پستی و سختی های زندگی و رسیدن به آرامش در به وجود آوردن یک حس خوب بسیار موثر است. نفس کشیدن در یک روز ابری و خیس شدن در زیر باران نیز باعث حس خوب در وجود خیلی از افراد میشود. حتی چشیدن مزه یک غذای تازه در به وجود آوردن یک حس خوب بی تاثیر نیست. برخی از نکات گفته شده بسیار ساده می باشد که روزانه با آن مواجه هستیم اما بدون توجه؛ به راحتی از کنار آن عبور می کنیم و برای داشتن یک حس خوب به دنبال چیزهای دیگری می گردیم.

نشانه‌های احساس خوب 

اگر مشتاق آن هستید که احساس خوب در زندگی شما تداوم داشته باشد؛ قبل از هر کاری باید به هر چیزی که در اطراف شما هست خوش بین باشید و نگاه خود را به زندگی بهتر کنید. در زندگی همه افراد نکات ساده‌ای هستند که میتواند شما را در رسیدن به یک حس خوب و ماندگار یاری کند. برای شروع لازم است از داشته هایی که در زندگی خود دارید لیستی تهیه کنید. داشته هایی مانند خانواده، دوستان، فرزندان، سلامتی و ... به‌خاطر داشتن این نعمت های بزرگ قدردان باشید و از خدا تشکر کنید. گلایه ها و شکایت کردن را فراموش کرده و آن را کنار بگذارید. زمان هایی را به خودتان اختصاص دهید و کارهایی را انجام دهید که شما را به داشتن حس خوب نزدیکتر می‌کند. بدون توقع برای دیگران کاری را انجام دهید. در ذهن خود مرور کنید که این کار را بدون هیچ چشم ‌داشتی و از صمیم قلب انجام داده اید. بنابراین اگر از دیگران انتظار جبران کاری که برایشان انجام داده‌اید را نداشته باشید؛ بدون شک از آنها ناراحت و غمگین نمی شوید.

هر گاه خواستید بدانید که آیا در زندگی خود به نشانه های خوب رسیده اید یا نه؛ به زندگی و اطراف خود نگاه عمیق و دقیق تری داشته باشید. هر چقدر این نگاه با معنا باشد، می توانید از به دست آوردن چیزهایی هر چند کوچک حس خوبی داشته باشید و آن را دوست داشتنی تر و باشکوه تر بدانید.

(0) نظر
X